Total search result: 201 (2565 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
|
English |
Persian |
Menu
|
|
i kind of liked it U |
میشود گفت دوست داشتم |
|
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
|
i kind of liked it U |
من تا اندازهای انرا دوست داشتم |
|
|
I'd like to ask her out. U |
من دوست داشتم او [زن] را به بیرون دعوت کنم. |
|
|
I wonder what lies in store for me in the future. U |
من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید. |
|
|
A friend in need is a friend indeed.. <proverb> U |
دوست آن باشد که گیرد دست دوست,در پریشان یالى و درماندگى. |
|
|
I like to be friends with you. U |
من دوست دارم با تو دوست باشم. |
|
|
i had him sing U |
وا داشتم بخوانم |
|
|
i had a lettr from him U |
نامهای از او داشتم |
|
|
i was in an awkword p U |
وضع بدی داشتم |
|
|
i was busy at the moment U |
در ان وقت کار داشتم |
|
|
i had a great wish to see him U |
داشتم که اورا به بینم |
|
|
I had a letter from my father . U |
از پدرم کاغذ داشتم |
|
|
i had twowins and onedefc U |
من دو برد داشتم و یک باخت |
|
|
I was saying to myself that. . . U |
داشتم تو دلم می گفتم که ... |
|
|
it is like that .i had before U |
مانند ان است که پیشتر داشتم |
|
|
i had barely time to get out U |
همینقدروقت داشتم که بیرون بروم |
|
|
I spoke my mind. U |
آنچه دردل داشتم بزبان آوردم |
|
|
my latehusband U |
شوهری که اخیر داشتم مرحوم شوهرم |
|
|
As for me , I was going crazy ( mad ) . U |
مرا می گویی داشتم دیوانه می شدم |
|
|
i had many books he had none U |
من کتابهای بسیار داشتم اوهیچ نداشت |
|
|
i lent him what money i had U |
هرچه پول داشتم به او وام دادم |
|
|
My jaw dropped to the floor! <idiom> U |
از تعجب داشتم شاخ در می آوردم! [اصطلاح روزمره] |
|
|
I had a very bad headache, a fever, and my whole body was shaking. U |
من سردرد شدید و تب داشتم و تمام بدنم می لرزید. |
|
|
Could I have a word with you ? U |
عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم ) |
|
|
I'd U |
مخفف should I و Iwouldبمعنی من میبایستی و Ihadبمعنی من باید و من داشتم |
|
|
top U |
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی |
|
|
I foud myself in opposition to my friends on this question . U |
در مورد این موضوع نظریات مخالفی با دوستانم داشتم |
|
|
sector U |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
|
|
sectors U |
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود |
|
|
universal U |
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود |
|
|
I am [have] finished with you. U |
رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر] |
|
|
I am done with you. U |
رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر] |
|
|
echo U |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
|
|
echoing U |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
|
|
echoes U |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
|
|
echoed U |
هر حرفی که به ترمینال برسد برگردانده میشود و صحت آن بررسی مجدد میشود |
|
|
form U |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
|
|
forms U |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
|
|
perfoliate U |
درباب برگی گفته میشود که ساقه اش فاهرا ازتوی ان رد میشود |
|
|
formed U |
ابتدای فایل که ذخیره میشود و همزمان با متن چاپ میشود |
|
|
averaged U |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
|
|
trace U |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
|
|
averaging U |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
|
|
averages U |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
|
|
average U |
متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود |
|
|
traced U |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
|
|
traces U |
نقاط قط ع انتخابی که برنامه اجرا درآنجا توقف میشود و ثبات بررسی میشود |
|
|
loads U |
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود |
|
|
load U |
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود |
|
|
softer U |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
|
|
dummies U |
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود |
|
|
dummy U |
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود |
|
|
softest U |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
|
|
soft U |
دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود |
|
|
throughput U |
نرخ تولید ماشین یا سیستم که به عنوان کل اطلاعات مفید که در یک زمان پردازش میشود اندازه گیری میشود |
|
|
suffix notation U |
عملیات ریاضی که به صورت منط ق نوشته میشود و نشانه پس از عددی که عمل روی آن انجام میشود می آید |
|
|
town fog U |
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود |
|
|
mastered U |
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود. |
|
|
seconds U |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
|
|
seconding U |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
|
|
second U |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
|
|
seconded U |
که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود |
|
|
master U |
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود. |
|
|
masters U |
و وقتی کامپیوتر روشن میشود بار میشود. |
|
|
workgroup U |
خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود |
|
|
faxing U |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
|
|
faxes U |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
|
|
faxed U |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
|
|
fax U |
کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند |
|
|
horned scully U |
مانع افقی زیرابی که برای سوراخ کردن بدنه کشتیهاکار گذاشته میشود و معمولابا بتون و تیراهن ساخته میشود |
|
|
auto U |
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود |
|
|
standards U |
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود |
|
|
standard U |
نامهای که بدون تغییر به متن اصلی فرستاده میشود ولی سپس با درج نام و آدرس افراد مختلف مشخص میشود |
|
|
autos U |
کلمه رمز و نام کاربر که پس از تمام شدن صفحه وقتی توسط یک سیستم از راه دور تقاضا میشود ارسال میشود |
|
|
phototransistor U |
نیمه هادی حالت جامد که باجذب نور حفره هایی در ان ایجاد میشود و این جریان توسط عمل ترانزیستور تاچندین برابر تشدید میشود |
|
|
self- U |
قطعه RAM پوییا با مدار تو کار برای تولید سیگنالهای تنظیم کننده که باعث برگرداندن داده میشود وقتی که برق قط ع میشود با استفاده از باتری پشتیبان |
|
|
transfers U |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
|
|
transfer U |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
|
|
transferring U |
زمانی که دستور انشعاب یا جهش در برنامه اجرا میشود, کنترل به نقط ه دیگر در برنامه منتقل میشود |
|
|
config.sys U |
این فایل در هنگام روشن شدن CPU یک بار خوانده میشود و سیستم عامل بار میشود |
|
|
asynchronous U |
تابعی که جداگانه از برنامه اصلی اجرا میشود و وقتی اجرا میشود که یک موقعیتهای خاصی به وجود آمده باشند |
|
|
palmtop U |
کامپیوتر شخصی که آن قدر کوچک است که در یک است جا میشود و با دست دیگر پردازش میشود |
|
|
addition U |
عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود |
|
|
additions U |
عمل جمعی که نتیجه در محل یکی از عملوندهای عمل جمع ذخیره میشود یعنی روی مقدار قبلی آن نوشته میشود |
|
|
resident U |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
|
|
residents U |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
|
|
modes U |
حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد |
|
|
mode U |
حالت کامپیوتر محاورهای که در آن متن جدید وارد شده جانشین متن قبلی میشود و طوری تنظیم میشود که فضا داشته باشد |
|
|
POSIX U |
استاندارد که یک سری سرویس سیستم عامل را شامل میشود. نرم افزاری که با استاندارد DOSIX کار میکند و بین سخت افزارها ارسال میشود |
|
|
hydrophilic compound U |
اب دوست |
|
|
buddy U |
دوست |
|
|
dienophile U |
دی ان دوست |
|
|
leal U |
دوست |
|
|
schoolmate U |
دوست |
|
|
hydrophilic U |
اب دوست |
|
|
friendless U |
بی دوست |
|
|
schoolmates U |
دوست |
|
|
bozo U |
دوست |
|
|
philogynist U |
زن دوست |
|
|
friends U |
دوست |
|
|
unfriended U |
بی دوست |
|
|
amicable U |
دوست |
|
|
chums U |
دوست |
|
|
ally U |
دوست |
|
|
formalist U |
دوست |
|
|
philoginous U |
زن دوست |
|
|
allying U |
دوست |
|
|
heart-to-heart U |
دوست |
|
|
heart-to-hearts U |
دوست |
|
|
friend U |
دوست |
|
|
buddies U |
دوست |
|
|
heart to heart U |
دوست |
|
|
chum U |
دوست |
|
|
phased U |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
|
|
phases U |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
|
|
phase U |
وسیله جدید که به تدریج معرفی میشود و وسیله قدیمی کم کم بی استفاده میشود |
|
|
page U |
1-نقط های که در آن صفحه تمام میشود و صفحه بعد شروع میشود. |
|
|
paged U |
1-نقط های که در آن صفحه تمام میشود و صفحه بعد شروع میشود. |
|
|
pages U |
1-نقط های که در آن صفحه تمام میشود و صفحه بعد شروع میشود. |
|
|
reads U |
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد |
|
|
read U |
مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد |
|
|
warehousing system U |
روشی که به موجب ان کالاهای وارداتی بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی به مملکت وارد و انبار میشود و این عوارض درموقع عرضه برای فروش اخذ میشود |
|
|
kissing kind U |
باهم دوست |
|
|
careerist U |
حرفه دوست |
|
|
isophilic U |
همجنس دوست |
|
|
philotechnic U |
صناعت دوست |
|
|
zoophilous U |
حیوان دوست |
|
|
to make a friend of U |
دوست شدن با |
|
|
sweet tooth U |
شیرینی دوست |
|
|
solomon U |
صلح دوست |
|
|
saprophytic U |
پوده دوست |
|
|
xenophile U |
بیگانه دوست |
|
|
psychrophilic U |
سرما دوست |
|
|
pornerastic U |
جنده دوست |
|
|
zoophilic U |
حیوان دوست |
|
|
lipophilic U |
چربی دوست |
|
|
philotechnic U |
صنعت دوست |
|
|
philanthrope U |
بشر دوست |
|
|
necrophilous U |
لاشه دوست |
|
|
oxyphil U |
اسید دوست |
|
|
negrophil U |
زنگی دوست |
|
|
negrophil U |
سیاه دوست |
|
|
phihellenic U |
یونانی دوست |
|
|
nucleophile U |
هسته دوست |
|
|
phiadelphian U |
نوع دوست |
|
|
cobber U |
دوست صمیمی |
|
|
patiot U |
میهن دوست |
|
|
ornithophilous U |
مرغ دوست |
|
|
myrmecophilous U |
مورجه دوست |
|
|
philanthropist U |
بشر دوست |
|
|
liquorish U |
نوشابه دوست |
|
|
lithophilous U |
سنگ دوست |
|
|
patriotic U |
میهن دوست |
|
|
patriots U |
وطن دوست |
|
|
patriot U |
وطن دوست |
|
|
expressionist U |
حالت دوست |
|
|
philobiblic U |
کتاب دوست |
|
|
expressionism U |
حالت دوست |
|
|
philhellenic U |
دوست یونان |
|
|
philhellene U |
دوست یونان |
|
|
philanthropists U |
بشر دوست |
|
|
oxyphile U |
اسید دوست |
|
|
intimado U |
دوست صمیمی |
|
|
loyalist U |
دولت دوست |
|
|
disliking U |
دوست نداشتن |
|
|
cronies U |
دوست صمیمی |
|
|
crony U |
دوست صمیمی |
|
|
affect U |
دوست داشتن |
|
|
affects U |
دوست داشتن |
|
|
gregarious U |
گروده دوست |
|
|
sporting U |
بازی دوست |
|
|
like U |
دوست داشتن |
|
|
liked U |
دوست داشتن |
|
|
likes U |
دوست داشتن |
|
|
social U |
جمعیت دوست |
|
|
likable U |
دوست داشتنی |
|
|
likeable U |
دوست داشتنی |
|
|
dislikes U |
دوست نداشتن |
|
|
disliked U |
دوست نداشتن |
|
|
loyalists U |
دولت دوست |
|
|
humanitarian U |
بشر دوست |
|
|
warlike U |
جنگ دوست |
|
|
peaceable U |
صلح دوست |
|
|
friend U |
دوست کردن |
|
|
friends U |
دوست کردن |
|
|
fraternised U |
دوست بودن |
|
|
fraternises U |
دوست بودن |
|
|
fraternising U |
دوست بودن |
|
|
fraternize U |
دوست بودن |
|
|
fraternized U |
دوست بودن |
|
|
fraternizes U |
دوست بودن |
|
|
fraternizing U |
دوست بودن |
|
|
dislike U |
دوست نداشتن |
|
|
boyfriend U |
دوست پسر |
|
|
boyfriends U |
دوست پسر |
|
|
acidophile U |
ترشی دوست |
|
|
germanophil U |
المان دوست |
|
|
hail fellow U |
دوست صمیمی |
|
|
halophilous U |
نمک دوست |
|
|
hand and glove U |
دوست یک دل ویکزبان |
|
|
hand and glove U |
دوست همراز |
|